پژوهش کتاب کتاب سلطان خیابان مدیسون - پژوهش کتاب

قیمت محصول : $0.00

نقد و بررسی کتاب سلطان خیابان مدیسون

درباره کتاب سلطان خیابان مدیسون

کتاب «سلطان خیابان مدیسون» The King of Madison Avenue نوشته‌ی «کنت رومن» در ۶ ژانویه سال ۲۰۰۹ منتشر شد. این کتاب درباره‌ی اگیلوی، چهره‌ی شناخته شده‌ی دنیای بزرگ تبلیغات و روایت زندگی شخصی و فعالیت‌های او در صنعت تبلیغات است. «دیوید مکنزی اگیلوی» David Mackenzie Ogilvy شخصیت برجسته‌ی دنیای تبلیغات در ۲۳ ژوئن سال ۱۹۱۱ در بریتانیا به دنیا آمد. او در جوانی به دانشگاه آکسفورد رفت ولی تحصیلاتش را به اتمام نرساند. او پس از دانشگاه مدتی را به پاریس رفت و در آشپزخانه‌ی هتلی مشغول به کار شد. او پس از این دوران به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا استعدادش در زمینه‌ی تبلیغات را کشف کرد و آن را پرورش داد. او در سال ۱۹۴۸ شرکت تبلیغاتی خودش را تأسیس کرد و به فعالیت در حوزه‌ی تبلیغات و بازاریابی مشغول شد. او زمانی که شرکتش را تأسیس کرد جوانی معمولی بدون اطلاع از دنیای تبلیغات و تحصیلات دانشگاهی در این زمینه بود اما در کمتر از چند سال نبوغش را به جهان نشان داد. او لقب پدر تبلیغات را از آن خود و با برندهای معتبر و زیادی کار کرد. او سال‌های آخر زندگی‌اش را در آلمان و پاریس گذراند و در ۲۱ ژوئیه سال ۱۹۹۹ درگذشت. «دیوید مکنزی اگیلوی» علاوه‌ بر فعالیت‌های مهم و ماندگارش در حوزه‌ی تبلیغات چندین کتاب نیز از خودش به یادگار گذاشت. او در سال ۱۹۶۳ کتاب «اعتراف‌های یک تبلیغاتچی» Confessions of an Advertising Man را منتشر کرد که در مدت زمان کمی به شهرت رسید و به چندین زبان ترجمه شد. این چهره‌ی شناخته شده در این اثر چگونگی راه‌اندازی یک بنگاه تبلیغاتی، نوشتن پوستر و متن تبلیغاتی و … را آموزش داده است. او در این اثر تمام سال‌ها تجربه‌اش را به اشتراک گذاشته و کتابی خواندنی و پر از نکته از خودش به ارث گذاشته است.

کتاب «سلطان خیابان مدیسون» نوشته‌ی «کنت رومن» Kenneth Roman اثری کامل و مفصل درباره‌ی زندگی اگیلوی بزرگ و تأثیرگذار است. مطالعه‌ی این کتاب به مدیران، فعالان حوزه‌ی تبلیغات، ایده‌پردازان و کپی‌رایترها و علاقه‌مندان به مباحث خلاقیت و بازاریابی توصیه می‌شود. «کنت رومن» نویسنده‌ی این کتاب در ۶ سپتامبر سال ۱۹۳۰ در بوستون به دنیا آمد. او در جوانی در کالج دارتموث تحصیل کرد و سردبیر روزنامه بود. او در سال ۱۹۶۳ به شرکت اگیلوی پیوست و از سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹ به‌عنوان رئیس این شرکت فعالیت کرد. او براساس سال‌ها فعالیتش در این شرکت و صنعت تبلیغات کتاب «سلطان خیابان مدیسون» را به نگارش درآورد. او این اثر را طی چندین فصل نوشته است که عبارت‌اند از:

پیشگفتار
ترکیبى نامتعارف و سِلتى
من در هر امتحانى رد شدم
راز موفقیت یک فروشنده
ماثر که بود؟
پول در آمریکا
دهقان و جاسوس
ایده‌های بزرگ
پادشاهان فیلسوف
کلیساى واقعى
پادشاهى در قصرش
ادغام‌پرستان و جنون خودبزرگ‏بینى
بیمارى‏اى به نام نمایش
آواى شگفتى
کلام آخر: به‌چاپ ‌نرسیده‌های اگیلوی

ترجمه کتاب سلطان خیابان مدیسون به زبان فارسی

کتاب «سلطان خیابان مدیسون» نوشته‌ی «کنت رومن» با ترجمه‌ی «منیژه شیخ جوادی (بهزاد)» از سوی انتشارات سیته در سال ۱۳۹۳ منتشر شد که نسخه‌ی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «منیژه شیخ جوادی (بهزاد)» مترجم ایرانی متولد سال ۱۳۲۸ ترجمه‌ی آثار حوزه‌ی کسب‌وکار و موفقیت را در کارنامه‌ی کاریش دارد. ازجمله آثار ترجمه شده‌ی دیگر او می‌توان به « فکر بزرگ» نوشته‌ی «دانی دویچ»، «بازسازی جایگاه برند» نوشته‌ی «جک تراوت» و «۲۲ قانون تغییرناپذیر برند» نوشته‌ی «لورا ریس» اشاره کرد که نسخه‌ی الکترونیک آن‌ها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.  

در بخش‌هایی از کتاب سلطان خیابان مدیسون می‌خوانیم

در سال ۱۹۵۷، بیل برنباخ، تبلیغات جسورانه‌ی جدیدی را برای فروشگاه‌های زنجیره‌ای اوراباخ در نیویورک ارائه کرد. این آگهی فقط یک بار ظاهر شد، اما تازگی آن به قدری مورد توجه قرار گرفت که دست‌اندرکاران صنعت تبلیغات آن را به دیوار اتاقشان آویختند. صفحه‌ی کاملی از روزنامه‌ها به این آگهی اختصاص داده شده بود و تصویر گربه‌ای را نشان می‌داد که کلاه زنانه‌ای با پاپیونی در جلو به سر گذاشته بود و سیگاری در کنار لبش قرار داشت. گربه با تكبر به خواننده نگاه می‌کرد و می‌گفت: «من همه چیز را درباره‌ی ژوان فهمیدم. من راز او را کشف کردم. خب، جوری که راه می‌رفت، شما فکر می‌کردید زن ثروتمندی است، اما من فهمیدم که این لباس گران قیمت مدل پاریس را با قیمت ارزانی از فروشگاه اوراباخ خریده است.»

توجه اگیلوی بیشتر بر مردی متمرکز بود که پیراهن هاتاوی برتن داشت، و برنباخ بر مصرف‌کنندگان فروشگاه تمرکز داشت، نه فروشگاه. یک تصویر دیگر مردی را نشان می‌داد که زنی را زیر بغل داشت و عنوان می‌گفت: «یک معامله‌ی عادلانه؛ همسرتان را با چند دلار با خود به فروشگاه بیاورید… ما همسر تازه‌ای به شما می‌دهیم.» برنباخ می‌گفت: «خلاقیت موجب می‌شود که یک آگهی به‌اندازه‌ی ده آگهی مؤثر باشد.» تبلیغات برنباخ توجه شرکت فولکس واگن را به خود جلب کرد. این یک شرکت تولید اتومبیل آلمانی بود که می‌خواست وارد بازار آمریکا شود؛ آن هم درست ۱۵ سال پس از جنگ جهانی دوم. تیم شرکت تصمیم گرفتند به مردم نشان بدهند که این اتومبیل ارزان و به قولی زشت، تا چه اندازه ساده و قابل اطمینان و کاملاً متفاوت است. تبلیغات فولکس واگن هم مانند خود اتومبیل ساده و بی زرق‌وبرق بود و در زمانی که دترويت فقط به تولید اتومبیل‌های بزرگ می‌اندیشید، این اتومبیل کوچک و ساده وارد بازار شده بود.

برنباخ که متولد بروکلین بود، تصمیم گرفت همان جا نیز زندگی کند، برخلاف سایر مدیرانی که در کنتیکت و یا منهتن زندگی می‌کردند. او که شخصیتی متضاد با مدیران پرزرق‌وبرق سایر آژانس‌ها داشت، آهسته صحبت می‌کرد؛ به‌گونه‌ای که افراد برای شنیدن گفته‌هایش ناچار بودند گردنشان را خم کنند. از نظر ظاهری هم او مرد جذابی محسوب نمی‌شد. برنباخ كام كوتاه قد، با دست و پاهایی کوچک، موهای سفید کم پشت و چهره‌ای صورتی رنگ بود. او همیشه لباس تمیزی به تن داشت: کراوات‌های محافظه‌کارانه و کت‌وشلوار.

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 187 views بار دسته بندی : تاريخ : 13 مارس 2021 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با محصول باشد منتشر نخواهد شد.