قیمت محصول : $0.00
«چرا ما نمیتوانیم با هم کنار بیاییم؟» این سؤال حزنانگیزی بود که رادنی کینگ، پس از آنکه شورش در ۱۹۹۲ لسآنجلس را فرا گرفت، مطرح کرد؛ علت شورش رأی هیأتمنصفهای متشکل از سفیدپوستان به برائت چند پلیس بود که هنگام ضربوشتم وحشیانه آقای کینگِ سیاهپوست فیلمشان را گرفته بودند.
این سؤال، سؤال جالبی است. واقعا چرا ما نمیتوانیم با هم کنار بیاییم؟ چرا زندگی ما پُر است از اینهمه جنگ و ضربوشتم و مرگ؟ چرا ما انسانها همچنان، قرن پس از قرن، با هم میجنگیم و علیه هم خشونت میورزیم؟ صلح مزایایی بینهایت بدیهی و بینهایت مطلوب دارد، و همه میدانند که همکاری به نفع همه است. امّا بااینهمه جنگ همچنان ادامه دارد ــ در هر قارّهای، در هر کشوری، در هر محلّهای، و در بسیاری از خانهها و خانوادهها. جنگ و جنگ و جنگ. امّا باز باید گفت که زندگی «جنگ و دیگر هیچ» نیست. مردمان در صلح و آرامش میزیند و برای منافعی متقابل همکاری میکنند، دستکم برای مدّتی. آنچه هست همین چرخه عجیب تکرارشونده مبارزه و همکاری است ــ و هیچیک ثابت و پایدار نیست. چرا چنین است؟
تاماس هابز بخش اعظم زندگی حرفهای و اندیشهاش را وقف پژوهش در این مسائل زحمتافزا کرد. این مسائل برای او صرفا مسائل جالب پژوهشی و آکادمیک نبودند، زیرا او در انگلستانِ قرن هفدهم میزیست که گرفتار جنگ داخلی بود و به رأیالعین میدید که چگونه شرارت و سبعیت همه چیز را در کام خود میبرد. هابز بر عهده خود میدید که یکبار برای همیشه و برای همگان روشن سازد که چرا انسانها اینهمه در زیستن با هم مشکل دارند. البته او درعینحال میخواست نشان دهد که چرا جنگ میان آدمها بهگونهای دهشتناک دائمی نیست، چرا که ایام صلح هم فرا میرسد.
-قسمتی از من کتاب-
ادامه…