پژوهش کتاب کتاب صوتی گورستان خانوادگی - پژوهش کتاب

قیمت محصول : $0.00

– بخشی از کتاب:
بهار بود و هوا ملایم. در ایستگاه «یشیل یورت» مسافران منتظر قطار بودند. سالن انتظار پر بود. نیمکت‎های بیرون هم باز پر بود. عده‎ای قدم زنان این طرف آن طرف می‎رفتند.
در سالن انتظار زنی که یک بچه قنداقی بغلش بود جلو خانم مسنی سرپا ایستاده بود و با او که روی نیمکت نشسته بود حرف می‎زد.
زن بچه‎دار گوشتالو بود و به همین جهت با اینکه بیشتر از سی سال نداشت، بزرگ‎تر از سنش به نظر می‎آمد. موهای مشگیش را در آرایشگاه فر گذاشته بود. صورت گرد و پوست سفیدی داشت. گونه‎های سفیدش پر و برجسته بود. دامن باد کرده‎ای از ابریشم به تن داشت. با یک دست بچه‎اش را گرفته بود و در دست دیگرش چمدانی یخدان مانند دیده میشد. کوتاه قد و خپله بود. ساق‎هاش ریخت یک تنک بود. کفش‎های بی‎پاشنه‎ی نازکش هم قدش را کوتاه‎تر نشان می‎داد.
از خانم مسن روبروش پرسید: ببخشین خانم، ممکنه بگین کجا تشریف می‎برین؟
ـ میرم استانبول… پیش دومادم به «جان قورتاران» میرم.
ـ خیلی خب. من هم میرم استانبول… آخه ما گورستان خونوادگی داریم… میرم گورستان خونوادگیمون. یه وقتی ماشین سواری هم داشتیم. اما از وقتی تو آپارتمون منزل کردیم، جا برای نگهداریش نشد و شوهرم فروختش. ماشینداری برای اونایی که منزل شخصی ندارن و در آپارتمونا می‎شینن کار مشکلیه… راستی تو سالن انتظار نشستن هم خیلی ناراحت کننده‎اس… من اصلاً عادت نکرده‎م. اگه سواریمون رو نفروخته بودیم، در یه چشم به هم زدن می‎رفتم گورستان خونوادگیمون…
ـ گورستان خونوادگیتون کجاس؟
ـ مال ما؟ چیز… چی چی بود؟ خدایا… همیشه یادم بود، حالا یهو فراموش کردم…

ادامه…

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 103 views بار دسته بندی : تاريخ : 23 می 2023 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با محصول باشد منتشر نخواهد شد.