قیمت محصول : $0.00
دو قدم دورتر از این سطرها
صدای خش خش میآید
کسی در حافظهی کلمات غلت میخورد،
در رویایی که دیگر چروک خورده است.
به شعر بگویید کمی جوانی کند
قبل از آنکه روز
زخم بسترِ شب شود،
و پاییز
برگی که هیچ وقت نمیریزد بیرون از تقویم.
به شعر بگویید پیراهناش را دربیاورد
شبیه روزی که نبودم
و باد حادثهای شد در صفحات،
در موها وَ قلم.
وَالقلمِ وَ ما
تاریخ شدیم
وَالقلمِ وَ ما
مشقِ تابستان کردیم
در کوچهباغهای گیلاس
وَالقلمِ وَ ما
بادبان نداشتیم.
ادامه…