مهمان
هر صبح وظیفه دارم صدای موجهای دریا را گزارش کنم. نمیدانم گزارشهای مرا چه کسی میخواند و چه قضاوتی دربارهی آنها دارد. من هر شب گزارش را به مادام تحویل میدهم. مادام زنی لاغر، قد بلند، با گیسوان نقرهای، با چشمان نافذ، همیشه لبخندی تلخ بر لب دارد، مادام به همهی زبانها هم حرف میزند. من نمیدانم ملیت او چیست، جسارت هم ندارم از او سؤال کنم. در پشت پانسیونش به من یک اتاق با […]