نقد و بررسی کتاب اسرار فروشندگی موفق
کتاب اسرار نویسندگی موفق بر پایهی واقعیت نوشته شده است. مهارتها، مفاهیم و تکنیکهایی که در این کتاب توضیح داده شده، کاملا عملی و قابل اجرا هستند و میتوان آنها را بلافاصله مورد استفاده قرار داد. این کتاب مفاهیم روانشناختی فروش را بررسی میکند و با نگاهی دقیق، سعی میکند فروش شخصی را با ارتباط فروشنده و خریدار پیوند دهد؛ ارتباطی که در طولانیمدت و در صورت پایبندی به اصول آن، میتواند سود زیادی برای هر دو طرف داشته باشد. این کتاب همچنین به بسیاری پرسشهای مربوط به نظریات و دیدگاههای اشتباه در حوزهی فروش پاسخ میدهد.
درباره کتاب اسرار فروشندگی موفق
کتاب اسرار نویسندگی موفق بر پایهی واقعیت نوشته شده است. مهارتها، مفاهیم و تکنیکهایی که در این کتاب توضیح داده شده، کاملا عملی و قابل اجرا هستند و میتوان آنها را بلافاصله مورد استفاده قرار داد. این کتاب مفاهیم روانشناختی فروش را بررسی میکند و با نگاهی دقیق، سعی میکند فروش شخصی را با ارتباط فروشنده و خریدار پیوند دهد؛ ارتباطی که در طولانیمدت و در صورت پایبندی به اصول آن، میتواند سود زیادی برای هر دو طرف داشته باشد. این کتاب همچنین به بسیاری پرسشهای مربوط به نظریات و دیدگاههای اشتباه در حوزهی فروش پاسخ میدهد.
«باب بیوداین» از نویسندگان بزرگ حوزهی فروش و بازاریابی، کتاب اسرار فروشندگی موفق را اثری دورانساز معرفی کرده و گفته این اثر «متفاوت با دیگر کتابهای عرضه شده در زمینهی فروش است، کتابهایی که از عقل متعارف غافل هستند». بیوداین معتقد است که هیچ یک از ما با مهارتهای مورد نیاز برای داشتن یک زندگی موفق و شاد به دنیا نمیآییم، با راهبردی خاص برای زندگی هم به دنیا نمیآییم. کتاب اسرار فروشندگی موفق همان اثری است که راهبرد موثر و اصولی به مخاطب معرفی میکند تا به واسطهی آن بتوانند مسیر مشخصتری را برای موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای داشته باشند.
خواندن این کتاب به چه کسانی توصیه میشود؟
خواندن کتاب اسرار فروشندگی موفق همانقدر که به بازاریابها و فروشندگان کالاهایی مانند خودرو و هواپیما توصیه میشود، برای فروشندگان محلی و ویزیتورها هم مناسب است. قوانین و توصیههایی که در این کتاب مطرح شده، کلی و عمومی هستند و براساس دانش و تجربهی نویسنده و صدها ساعت کار علمی، پژوهشی و آموزشی وی در زمینهی فروش نوشته شده است.
درباره جب بلانت نویسندهی کتاب اسرار فروشندگی موفق
جب بلانت نویسنده، مشاور و سخنرانی است که در سال ۱۹۶۶ به دنیا آمده است. او از مقامهای ارشد اجرایی سایت SalesGravy.com، پربینندهترین وبسایت در زمینهی فروش در اینترنت، است. بلانت به شرکتهای باسابقه و بزرگ و همچنین شرکتهای تازهکار کمک میکند تا برای فروش، رهبری، و روابط با مشتری استراتژیهای مناسب و کارآمدی در پیش بگیرند. کتابهای «هفت قاعده برای مامور فروش به منظور سبقت گرفتن در کسادی» یکی از آثار پرفروش این نویسنده هستند. همچنین کتابهای اینترنتی او به نامهای «اصول قدرت» و «ترفندهای سریع برای مامور فروش» بیش از ۴ میلیون بار در اینترنت دریافت شدهاند. او همچنین نشریهی الکترونیکی به نام eMagazine Grave Sales با موضوع فروش و رهبری هم منتشر میکند که بیش از صد هزار کاربر حرفهای و رهبران فروش از مشترکان این نشریه هستند.
از بلانت به عنوانهای «مدیر اجرایی حسابداری سال»، «مدیر فروش سال»، «مدیر حسابداری ملی سال» قدردانی شده است. او همچنین تاکنون شش بار برندهی جایزهی پرزیدنتس کلاب شده و تنها مدیر اجرایی فروش و بازاریابی است که توانسته در تاریخ این حوزه، جایزهی ریاست جمهوری را دریافت کند.
جب به عنوان یکی از رهبران کسبوکار در زمینه ایجاد و توسعه سازمانهای فروش، دارای تجربیات گستردهای است. او عاشق پرورش افراد است و توانایی منحصربهفردی در تشخیص استعداد افراد دارد. او طی سالها فعایلتاش، هزاران مامور فروش را آموزش داده است. بلانت که بابت توانایی در الهام بخشیدن به دیگران برای دست به کار شدن معروف است، درصدد است که پیچیدگی را از موقعیتهای تجاری حذف کند و در عوض، افراد و سازمانها را بر اقدامات کلیدی متمرکز کند که نتایج سریع و پایداری به همراه دارند.
در بخشی از کتاب اسرار فروشندگی موفق میخوانیم
براد بعد از ده سال اجاره دادن در نهایت در ساختمانی حضور داشت که مالکش خودش بود. او چنان به دستاورد خودش افتخار میکرد که برای تزیین فضای سبز سرمایهگذاری کرده بود و در نتیجه جلوی مغازه ظاهری محشر داشت. او عاشق تحسین و تمجیدهای مشتریان همیشگی خود بود. بعد از سالها کار سخت، احساس میکرد که بالاخره در کارش موفق شده است.
در پارکینگ، یک اتومبیل سواری آخرین مدل وارد یکی از فضاهای خالی شد. زنی شیکپوش که کیف چرمی در دست داشت، از اتومبیل خارج شد. براد حدس زد این همان مأمور بیمهای است که ساعت ۱۰ با هم قرار داشتند. حالا که او صاحب ساختمانش بود، لازم بود پوشش اعتباری خود را افزایش دهد. وقتی براد میخواست برگردد تا پروندهای که نمايندهی بیمه درخواست کرده بود برای ملاقات آماده کند، دید که آن زن سیگارش را روی پیادهرو انداخت، با کفش پاشنه بلندش آن را لگد کرد و با لگد به درون فضای سبز جلوی مغازهاش پرتاب کرد. وقتی براد این داستان را برای من تعریف کرد، گفت: «یک آن دچار خشم شدم. نمیتوانستم کاری را که کرده بود، باور کنم! همان موقع و همان جا فهمیدم که صرف نظر از اين که او چه چیزی را ارائه خواهد کرد، من هرگز چیزی از او نخواهم خرید».
براد در ملاقات با آن نماینده مهربانانه برخورد کرد و اصلا اشاره نکرد که چه احساسی در مورد تهسیگاری که او با لگد به درون فضای سبز پرتاب کرده بود، دارد. او از آن زن بابت توضیحات و پیشنهادش تشکر کرد. بعدا وقتی آن نماینده به مغازه زنگ زد تا پیگیری کند، همیشه در دسترس نبود یا فرصت حرف زدن نداشت. در نهایت. دیگر زنگ نزد اما اصلا نفهمید که چرا معامله را از دست داده است.