پژوهش کتاب کتاب صوتی شیلاندر - پژوهش کتاب

قیمت محصول : $0.00

– درباره‌ی کتاب:
«شیلاندَر» نخستین رمان نرگس نظیف داستان زنی تنها است که در زندگی زناشویی دچار تردید شده است. او با یادآوری فرازهای عاطفی زندگی‌اش در گذشته، در طول چند روز به بازاندیشی درباره زندگی می‌پردازد و در نهایت به درک بهتری از رابطه با همسرش می‌رسد. رمان در طول مدتی می‌گذرد که همسر این زن به مسافرت رفته و معلوم نیست کی بازمی‌گردد و یا اصلا بازگشتنی در کار هست یا نه. نبودن مرد باعث می‌شود زن به جنبه‌های پنهانی از زندگی مشترکش پی ببرد و در موقعیت عاطفی پیچیده‌ای قرار بگیرد: «سه روز از رفتن آقای… گذشته است و من شبیه مرده‌ای که روی تخت مرده‌شوی‌خانه منتظر است تا شسته شود، مدام روی تخت دراز می‌کشم. در این سه روز پی برده‌ام که اتاق خواب‌مان شبیه مکعبی است که پیش‌ترها روی کاغذ می‌کشیدم. از دوران کودکی، یکی از سرگرمی‌های همیشگی من کشیدن مکعب بود. شکل‌های هندسی تو در تو که فقط وقتی با مداد می‌کشیدم، می‌شد خط‌های اضافی‌اش را پاک کنم و مکعب واقعی داشتم. خط‌های اضافی اتاق خواب هم پاک نشده. با ترسیم ذهنی‌ام می‌شود گفت حمام با کاشی‌های قهوه‌ای و صورتی‌اش، درست روی یکی از خط‌هاست. تخت وسط مربع است و کمد دیواری خط دیگر را پر کرده است. شاید پنجره هم یکی از خط‌ها باشد. هرچند ریاضیاتم خوب نیست و معمولا محاسباتم درست از کار درنمی‌آید. حالا مدام یاد ترانهٔ سه روزه رفته‌ای، سی روزه حالا و صدای سوزناک خواننده‌اش می‌افتم. ترانه‌ها با حس و حال ما جان می‌گیرند. پیش از این هیچ وقت درک نمی‌کردم که سه روز چه‌طور برای آدم می‌شود سی روز! شاید هم این بار طوری لمسش کرده‌ام که تجربه‌های گذشته را از یادم برده. همه چیز در چشم به هم زدنی اتفاق افتاد. آقای… باز با چوب جادویی‌اش به سرم ضربه‌ای زد و مرا با ستاره‌های سرگردان دور سرم روی تخت جا گذاشت.» از نرگس نظیف، پیش از این مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه با نام «لطفا خیالت راحت نباشه» منتشر شده است که در آن کتاب نیز بیش از هر چیز روابط عاطفی آدم‌ها به چشم می‌آید.

– خواندن کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟
مخاطب این کتاب علاقه مندان به رمان و داستان‌های عاشقانه هستند.

– جملاتی از کتاب:
خواب دیدم دُرنایی بالای خانه‌ی ما پرواز می‌کند و من از کنار درِ تراس می‌بینمش. درنا در نور بال می‌زند و نزدیک می‌شود. هر چه نزدیک‌تر می‌شود، بال‌هایش بزرگ‌تر می‌شوند. من عقب عقب می‌روم و وسط سالن روشنِ خانه می‌ایستم. درنا از در تراس وارد خانه می‌شود و مستقیم به سمت من می‌آید و من در آغوش می‌گیرمش. مثل یک نوزاد. سرش را بالا می‌گیرد و با چشم‌هایی که زیادی آشناست نگاهم می‌کند. به پرهای سفید و نرمش دست می‌کشم و سرم را لای پرهایش می‌برم.

ادامه…

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 175 views بار دسته بندی : تاريخ : 15 می 2023 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با محصول باشد منتشر نخواهد شد.