پژوهش کتاب کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ - پژوهش کتاب

قیمت محصول : $0.00

جهان اطراف ما همواره در حال تغییر است و در دوره‌ی نوجوانی برخورد با این تغییرات بسیار بیشتر از دوران بزرگسالی است. نکته مهم اما نحوه برخورد با تغییرات است. کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ کتابی بسیار سودمند برای افزایش مهارت نوجوانان در برابر تغییرات زندگی است. با خواندن داستان کتاب یاد می‌گیریم که چگونه مسائل مختلف را بیش از حد جدی و سخت نگیریم و چگونه خود را سریع‌تر با تغییرات وفق دهیم و در نهایت بهترین تصمیم ممکن را بگیریم تا هر تغییری در نهایت به سود ما تمام شود.

خلاصه کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ 

داستان ماجرای دو موش به نام‌های اسنیف و اسکِری و دو آدم کوچولو به نام‌های هِم و ها است که همگی در دالانی پر پیچ و خم زندگی می‌کنند و به دنبال پنیر برای پر کردن شکم خود و رسیدن به سعادت و خوشبختی هستند. در این داستان پنیر استعاره‌ای است از آنچه انسان می‌خواهد و آرزویش را دارد. مثل آرزوی شاگرد اول شدن یا نمرات خوب گرفتن، عضو تیمی شدن، به دست آوردن شغلی خوب و مناسب، داشتن رابطه‌ای خوب و دوستانه و در نهایت داشتن احساسی خوب از خود. دالان، نماد جایی است که می‌توان در آن برای آرزوی خود تلاش کرد مثل خانواده، جامعه، مدرسه، محل کار و یا جایی که در آن بازی می‌کنید. چهار شخصیت داستان با تغییری غیرمنتظره مواجه می‌شوند ولی تنها یکی از آن‌ها به خوبی به تغییر واکنش مناسب می‌دهد و سپس آن‌چه را که آموخته است را بر روی دیوار‌های دالان ‌می‌نویسد. زمانی‌که خواننده دست‌نوشته‌های روی دیوار را می‌خواند متوجه می‌شود که چگونه بر ترس‌هایش غلبه کند و از تغییر پیش آمده به عنوان راهی برای رسیدن به موقعیت بهتر استفاده کند.

شخصیت‌های خیالی کتاب موش‌ها و آدم کوچولوها بدون در نظر گرفتن جنس، سن و ملیت نماینده بخش‌های ساده و پیچیده‌ی شخصیت ما هستند و هرکدام از ما در بخش‌هایی از زندگی احتمالا شبیه به یکی از شخصیت‌های داستان عمل کرده‌ایم. اسنیف به خوبی تغییرات را درک می‌کند. اسکری به سرعت وارد عمل می‌شود. هم که از تغییر می‌ترسد چون فکر می‌کند تغییرات منجر به خراب شدن اوضاع می‌شود، در برابر تغییرات مقاومت می‌کند و آن‌ را انکار می‌کند. ها که وقتی متوجه می‌شود تغییرات می‌تواند منجر به اوضاع و شرایط بهتری شود، می‌آموزد که چگونه خود را با تغییرات به بهترین شکل وفق دهد تا به نتیجه دلخواه خود برسد. در لحظه وقوع تغییر ما هرکدام از شخصیت‌ها که باشیم در یک موضوع مشترک هستیم: «پیدا کردن راهمان در دالان پر و پیچ خم زندگی و موفقیت در زمانی که تغییر رخ می‌دهد.»

اسپنسر جانسون، ساده‌نویس مطالب پیچیده

اسپنسر جانسون (Spencer Johnson) یکی پرطرفدارترین نویسندگان جهان است که عمده شهرت وی به دلیل کتاب‌هایی است که درباره نحوه‌ی لذت بردن از زندگی، آموزش هنر زندگی کردن و راه‌هایی که منجر به موفقیت و پیروزی در محیط کار و زندگی می‌شود، نوشته است. دکترجانسون به این معروف است که می‌تواند مسائل بسیار پیچیده را به راحتی و با زبان ساده بیان کند و راه‌حل‌های مناسب و راه‌گشا ارائه کند. او خالق تعداد زیادی از پرفروش‎‌ترین کتاب‌های نیوریوک تایمز است مثل «چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟» و مشهورترین کتاب مدیریتی جهان «مدیریت یک دقیقه‌ای» که به همراه «کن بلانچارد» نوشته است.

جانسون در سال ۱۹۳۸ در داکوتای جنوبی به دنیا آمد و پس از مبارزه‌ای طولانی با بیماری سرطان در سال ۲۰۱۷ در سن ۷۸ سالگی درگذشت. پدر اسپنسر معمار و مادرش معلم بود و کودکی او در لس آنجلس گذشت. جانسون پس از اینکه مدرک کارشناسی روان‌شناسی خود را از دانشگاه کارولینای جنوبی گرفت در رویال کالج ایرلند مدرک پزشکی خود را نیز دریافت کرد در هاروارد تحصیلات پزشکی خود را ادامه داد. 

اسپنسر علاوه بر نویسندگی دارای افتخارات مهم دیگری هم هست. او سابقه فعالیت به عنوان مدیر ارتباطات در شرکت مدترونیک را دارد. مشاور مرکز مطالعه انسان بوده و ریاست دانشکده مدیریت دانشگاه هاروارد را بر عهده داشته است. 

چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟

اسپنسر جانسون در کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ (Who Moved My Cheese?) مانند سایر کتاب‌های خود، داستانی تمثیلی را برای چگونگی مواجه شدن با تغییری سخت و دشوار در زندگی روایت می‌کند. او از شخصیت‌های نمادین داستان استفاده کرده است تا به خواننده نشان دهد که چگونه موقعیت در حال تغییر را جدی بگیرد اما مسئله را برای خود سخت نکند. دکتر جانسون هنگامی که با یک تغییر سخت و دشوار در زندگی‌اش مواجه شد داستان چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ را برای خود خلق کرد تا بتواند بر دکتر جانسون آن موقعیت غلبه کند. زمانی‌که دوستان او متوجه بهبود زندگی او شدند، از او علت را پرسیدند و دکتر جانسون داستان پنیرش را برای آن‌ها تعریف کرد. در سالیان بعد دوستان او اذعان کردند که شنیدن داستان پنیر باعث شد که در سخت‌ترین شرایط هم روحیه‌ی خود را حفظ کنند و با روحیه‌ی خوب خود به دستاوردهای بیشتری دست یابند. پس از آن بود که «بلانچارد»، دوست و همکار او پیشنهاد کرد که دکتر جانسون داستان خود را به صورت کتابی منتشر کند تا دیگران هم بتوانند از این داستان در زندگی خود بهره ببرند. بیست سال بعد از خلق داستان کتاب چه کسی پنیرم را جابجا کرد؟ منتشر شد و در دو سال اول پس از انتشار، ۱۰ میلیون نسخه از آن به چاپ رسید. بعد از انتشار کتاب، خوانندگان آن از این‌که چگونه کتاب وضعیت شغل، تجارت، زندگی و ازدواج‌شان را بهبود داده است صحبت کردند و داستان کتاب، الهام بخش میلیون‌ها نفر در سراسر جهان در مواجهه و غلبه بر تغییرات زندگی‌شان شد. در حال حاضر کتاب به زبان‌های مختلف ترجمه شده است و در تمامی مراکز اجتماعی و آموزشی یافت می‌شود.

ترجمه و انتشار کتاب در ایران

کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ توسط سرکار خانم «عطیه رفیعی» در انتشارات لیوسا و خانم «شمسی بهبهانی» در نشر اختران به فارسی برگردانده شده است. با توجه به زبان ساده کتاب و تمثیلی بودن، همه‌ی ترجمه‌های کتاب دارای نثر شیوا و روان و مناسب برای درک کتاب هستند. کتاب در دسته‌ی ادبیات نوجوان قرار می‌گیرد اما با توجه به محتوای کتاب، برای بزرگسالان نیز می‌تواند بسیار سودمند باشد.

علاقمنذان برای دانلود کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ مي‌توانند نسخه‌ي الكترونيك (pdf) این اثر با ترجمه‌‌‌ی عطیه رفیعی همچنین کتاب صوتی آن را در سايت فيديبو خريد و دانلود كنند. کتاب ‌چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟ راهی شگفت‌آور برای تغيير و برنده‌شدن برگردان دیگری از کتاب جانسون با ترجمه‌ی امیر جهانیان‌نجف‌آبادی و شیوا زارع است که روی سایت فیدیبو قرار دارد.

در بخشی از «چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد؟» می‌خوانیم

گردهمایی. دبیرستان شهر. وقت ناهار

زنگ مدرسه به صدا درآمد و هفت دوست با عجله از کلاس‌های خود به طرف کافه‌تریا و میزی که همیشه در آنجا با هم ناهار می‌خوردند، دویدند. همه‌ی آنان به تازگی شنیده بودند که قرار است تغییری بزرگ و عمده در مدرسه‌شان رخ دهد و می‌خواستند درباره‌ی آن صحبت کنند.

کریس و ملانی اولین کسانی بودند که به آنجا رسیدند. کریس پرسید: «نظرت درباره‌ی تغییرات چیه؟» ملانی تنها شانه‌هایش را بالا انداخت.

لحظاتی بعد، پیتر، کری، آنا، کارل و جاش هم از راه رسیدند، که آنان نیز همان پرسش کریس را داشتند. دقایقی قبل، مدیر مدرسه اعلام کرده بود که تغییری بزرگ در برنامه‌های مدرسه به وجود خواهد آمد و از آن به بعد به علت شلوغی و ازدحام جمعیت در مدرسه، تعداد ترم‌ها تغییر خواهد کرد.

آنا در حالی که کوله پشتی‌اش را روی زمین می‌گذاشت، گفت: «من که میگم این تغییرات مزخرفه. من همون برنامه‌ی قبلی رو بیشتر دوست داشتم. چرا باید همه چی تغییر کنه؟»

پیتر نظر او را تایید کرد و گفت : «حق با توئه. این واقعا احمقانه‌س. حالا بعضی از ماها مجبور می‌شیم معلممون رو عوض کنیم».

کریس پرسید: «خوب که چی؟»

جاش غر و لند کنان گفت: «درست موقعی که تو به چیزی عادت می‌کنی، اونا قوانین رو عوض می‌کنن»

کریس گفت: «هی بچه‌ها، کی می‌دونه، شاید اوضاع بهتر بشه. مدرسه خیلی شلوغه و این تغییر ممکنه به این مساله کمک کنه»

کارل که سال قبل از سه درس رد شده بود و دوباره داشت آن‌ها را می‌خواند، گفت: «برای من مهم نیست. من نمی‌خوام تغییر کنم»

کری زد زیر خنده. «پس تو مخالف این تغییرات هستی، حتی اگر باعث بهتر شدن اوضاع بشه؟»

کارل با لحن جدی گفت: «هرگز هیچی بهتر نمیشه»

ملانی از آن طرف میز به او نگاه کرد و گفت: «چطور می‌تونی این قدر مطمئن باشی؟ ما هنوز حتی با این تغییر روبرو نشدیم؟»

جاش حرف او را قطع کرد و گفت: «من تا امروز به اندازه کافی توی زندگیم تغییر داشته‌م و با اون روبرو شده‌م. من دیگه تغییر بیشتری نمی‌خوام.»

همه‌ی کسانی که سر میز بودند، می‌دانستند که منظور جاش چیست. زمانی که او کوچک بود، پدرش او را ترک کرده و جاش هرگز توانسته بود این موضوع را فراموش کند. او کاملا از تغییراتی که بعد از آن در زندگی‌اش اتفاق افتاده بود، نگران و ناراحت بود.

کارل در حالی که در صندلی‌اش فرو می‌رفت، گفت: «این همون چیزیه که من کم داشتم. با شانسی که من دارم، تابستونم مجبورم واحد بگیرم»

کریس خندید و سرش را تکان داد….

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 306 views بار دسته بندی : تاريخ : 26 دسامبر 2020 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با محصول باشد منتشر نخواهد شد.